در بازار های مالی معمولاً بعد از ورود به معامله یک نکته بسیار حائز اهمیت وجود دارد آن چیزی نیست جز (نقطه خروج یا حد سود یاTP)در واقع می توان گفت یک معامله خوب دو ویژگی دارد اولی ورود مناسب و دومی خروج و سود مناسب در این مقاله به حد سود های مختلف می پردازیم و باهم بررسی میکنیم که چرا معامله گران با وجود اینکه در سود هستند ولی در نهایت معامله آنها با ضرر بسته میشود.
گاهی اوقات افراد بر اساس ستاپ های معاملاتی خود میزان سود خود را مشخص میکند و بعد از رسیدن قیمت به آن سود با توجه به جو بازار این امکان را میدهند که سود بیشتری از بازار بگیرند به این افراد طمع کار می گویند و در اکثر موارد حساب آنها دچار ضرر می شود.
افراد دیگری نیز در این بازار وجود دارند که سود های بسیار کوچکی دارند و این باعث می شود حداکثر سود آن ها ۳/۱ موج پیش بینی شده باشد برای مثال اگر یک دارایی ۹۰ درصد رشد می کند تارگت این افراد ۳۰ درصد می باشد و به عقیده خودشان همین ۳۰ درصد کافی میباشد.
در نظر گرفتن حد سود برای معامله بستگی به چند عامل دارد:
نوع معامله از نظر زمان
نوع معامله از نظر ساختار( سویینگ، اسکلپ، دی ترید)
حد سود زمانی
روان شناسی افراد
شرایط کلی بازار
شرایط دارایی مورد معامله
هر معامله گری بر اساس تایم معاملاتی خود حد سود مشخص میکند برای مثال افرادی که در تایم های یک ساعته و ۱۵ دقیقه معامله می کنند تارگت های آنها بسیار کوچکتر از افرادی هست که در تایم های روزانه و هفتگی معامله می کنند.
امروزه معاملهگران بر اساس ساختار ها معامله های مختلفی انجام میدهند که حد سود آنها با هم متفاوت است برای مثال کسانی که سوئینگ تریدر هستند سعی می کنند یک روند را حداقل ۸۰ درصد آن را شکار کند ولی کسانی که به صورت اسکالپ کار می کنند سعی می کنند در نزدیکترین سود از معامله خارج شوند و در یک روند تعداد معاملات زیادی باز می کنند با حد سود کوچک که مقداری نسبت به ترید های سویینگ پر ریسک هستند.
گاهی اوقات قیمت برای رسیدن به یک تارگت بیش از حد زمان می برد و ما موظف هستیم بر اساس تایم فریم های معاملاتی خودمان حد سود زمانی بگذاریم و اگر هنگامی که به حد سود زمانی میرسد به حد سود قیمت ما نرسیده بود، معامله را می بندیم چون قیمت توان رسیدن به این تارگت قیمتی را ندارد.
برخی از معامله گران به دلیل اینکه بسیار عجول هستند، باید به صورت اسکالپ کار کنند و در نزدیک ترین زمان ممکن حد سود آن ها فعال شود و از معامله خارج شوند.
کسانی که عجول هستند ولی علم کافی برای معاملات اسکالپ ندارند باید به صورت(Set and forget) کار کنند. یعنی معاملات سوئینگ باز کنند و حد سود و حد ضرر را مشخص کنند و سیستم را خاموش کنند و در آخر پس از گذشت مدتی به سراغ سیستم آمده و نتیجه را چک کنند.
ما باید برای ورود به هر معامله و تعیین حد سود و حد ضرر به شرایط کلی بازار دقت کنیم اگر بازار دریک محدوده رنج قرار داشت ما مجاز به معامله سوئینگ نیستیم و باید به صورت اسکلپ معامله کنیم و تارگت های کوتاه برای خود قرار بدهیم.
همچنین زمانی که روند به صورت نزولی میباشد و ما در انتهای روند می باشیم هم باید سود های بسیار کوچکی برای خود بگذاریم چون ممکن است در یک اتفاق غیر منتظره روند بازار به کلی تغییر یابد.
اما برای کسانی که ابتدای روند هستند تارگت ها باید بزرگ تر قرار داده شود که حداقل ۸۰ درصد روند را شکار کنند.
معاملهگران موظف هستند قبل از ورود به معامله شرایط کلی آن دارایی را که میخواهند روی آن معامله انجام دهند بررسی بکنند اگر امکان اتفاق خوبی را برای آن دارایی پیش بینی میکنند، هدف هایی که قرار میدهند باید بسیار بزرگتر باشد و همچنین باید شرایط بد هر دارایی هم چک بشود چون امکان دارد همین عوامل باعث نرسیدن به تارگت قیمتی مشخص شده بشود.
به طور کلی بعد از ورود به معامله مهمترین عامل مدیریت معامله و نقطه خروج مناسب می باشد برای پیدا کردن آن نقطه خروج مناسب ما باید بسیاری از عواملی که در طول این مقاله به شما توضیح دادیم بررسی بکنید و با توجه به استراتژی های معاملاتی خودتان TP های مناسبی قرار دهید.
هدف کلی این است:در اولین مرحله دارایی خود را حفظ کنید و در مرحله بعد در صورت امکان دارایی خود را افزایش دهید.
نوع معامله از نظر زمان،نوع معامله از نظر ساختار،حد سود زمانی ،روان شناسی افراد،شرایط کلی بازار،شرایط دارایی مورد معامله.
گاهی اوقات قیمت برای رسیدن به یک تارگت بیش از حد زمان می برد و هنگامی که به حد سود زمانی میرسد به حد سود قیمت ما نرسیده بود، معامله را می بندیم چون قیمت توان رسیدن به این تارگت قیمتی را ندارد.